ناگفته ها

ساخت وبلاگ

امکانات وب

-->-->-->
-->-->-->Untitled Document -->-->-->
دریافت کد خوش آمدگویی
-->-->-->
-->-->-->
log-->-->-->-->
-->-->-->-->-->-->-->-->-->-->-->-->-->

کد متحرک کردن عنوان وب

-->-->-->

サクラ咲けっ


انتخاب بهترين وبلاگ ماه
جشنواره وبلاگ نویسی بهار-->-->-->

سلام سلام سلام سال نو تون مبارک

میگن گلها رو باید قبل رسیدن بهار خبر کرد طرفدارای عزیز وبلاگ ناگفته ها خبردار بهار داره میاد عیدتون مبارک

نمی دونم راجع به عید چی بنویسم خوشحال باشم که 1 سال به عمرم اضافه میشه یا ناراحت از اینکه دارم به پیری نزدیک میشم . میدونین تحویل سال فقط یه بهونه اس. بهونه ای برای باهم بودن دور هم جمع شدن . ما هممون برای سرزدن به همدیگه میگیم وقت ندارم کار دارم درس دارم ولی اگه فردایی شما وقت داشتین کار نداشتین و درس هم نداشتین ولی عزیزی نبود که با سر زدن شما خوشحال می شد چی؟ فکرشو بکنید.... وای خدای من

خواستم امروز رو باهاتون خودمونی حرف بزنم هرچی گفتم چه خوب چه بد منم مثل شمام نوجوون و سرحال

عیدتون مبارک سال نو رو با خوبی شروع و با خوشی و خبرای خوب ادامه بدین همتون رو دوس دارم

راستی سال 91خداحافظ سال91 اگر بار گران بودیم و رفتیم 91 چه خوب چه بد تموم شدی ایشالله سال 92 رو همه با هم خوب و خوش بگذرونیم .

ناگفته ها...
ما را در سایت ناگفته ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : رها rahaee بازدید : 811 تاريخ : يکشنبه 27 اسفند 1391 ساعت: 21:51

چهل شب است که بر نیزه شدن آفتاب را سر بر شانه های آسمان می گرییم... ای چرخ! غافلی که چه بیداد کرده ای.

حسین جان برخیز برخیز و ببین که چگونه عاشقانت با پای پیاده ،با دل و جان به دیدنت می آیند. عاشقانت را بنگر.برخیز و مهمانان هایت را که با شور حسینی ات با قیام ات حسینی شان کرده ای و بلورهای اشک از چشم هاشان نمایان است را پذیرا باش .صدای ضجه های رقیه هنوزهم به گوش می رسد. گریه های زینب هنوز هم که هنوز است ،کربلا را به لرزه در می آورد.

یاحسین خون علی اصغرت را به آسمان دادی.چه امانت بزرگی...آسمان هرسال با نزدیک شدن به چهلمین روز پر کشیدنت با تمام وجود می گرید. به خاطر خون علی کوچک تو ،آسمان غروب ها با چهره ی خون آلود به خواب می رود. پرده ی سیاهی روی خود می کشد تا کسی اشک هایش را نبیند.اما ای آسمان گریه هایت را می بینم. این- شب ها را تاب بیاور به ا-ربعین نزدیک می شویم مبادا وارونه شوی مبادا دل تنگی هایت را بیرون نریزی . ای ابر در فراق کربلاییان غرش کن

عباس راصدا بزن . عباس بیا و دست برادرت را بگیر با هم تو و حسین به مهمانان کربلا خوش آمد بگویید

برخیز حسین برخیز...

 

ناگفته ها...
ما را در سایت ناگفته ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : رها rahaee بازدید : 766 تاريخ : دوشنبه 21 اسفند 1391 ساعت: 13:43

پس از آفرینش آدم، خدا گفت به او:

نازنینم آدم، با تو رازی دارم، اندکی پیشتر آی

آدم آرام و نجیب آمدش، زیرچشمی

به خدا می نگریست، محو لبخند غم آلود

خدا، دلش انگار گریست...

نازنینم آدم،(قطره ای اشک ز چشمان خداوند

چکید)یاد من باش که بس تنهایم.

بغض آدم ترکید، گونه هایش لرزید، و

به خدا گفت:

من به اندازه...من به اندازه گل های بهشت...

نه...به اندازه ی عرش...نه...

نه، من به اندازه تنهاییت ای هستی من،

دوستدارت هستم...آدم کوله اش را

برداشت.

خسته و سخت قدم بر می داشت راهی ظلمت

پرشور زمین

طفلکی بنده ی غمگین ، آدم، در میان لحظه ی

جانکاه هبوط، باز از خدا شنید که گفت:

نازنینم آدم، نه به اندازه ی تنهایی من،

نه به اندازه ی عرش، نه به اندازه ی

گل های بهشت...که به اندازه ی

یک دانه ی گندم فقط یادم باش.نازنینم

آدم، نبری از یادم!

منبع: پیام نمای شبکه2مجله آفتابگردون صفحه570

Photos-31 in (Really) Stunning Pictures and Photos

 

ناگفته ها...
ما را در سایت ناگفته ها دنبال می کنید

برچسب : خدا,آدم, نویسنده : رها rahaee بازدید : 817 تاريخ : چهارشنبه 9 اسفند 1391 ساعت: 22:20

مرگ بر این سلطنت پهلوی

توپ، تانک، مسلسل دیگر اثر ندارد   ***   شاه بجز خودکشی راه دگر ندارد

ایستادن در صف نفت حالا دیگه حرام است   ***   لباس گرم بپوش که کار شاه تمام است

مردم! رفتن شاه یه حقه سیاسی است!   ***   گول نخورید نهضت ما اساسی است

نظام شاهنشاهی نابود باید گردد

زندگی مصرفی معادل بردگی است

نظام شاهنشاهی مظهر هر فسادیست

شاه باید برگردد   ***   اعدام باید گردد

مرگ بر این سلطنت پر فریب

مردم ما بیدارند، از سلطنت بیزارند

 :

 الله اکبر

 لا اله الا الله

 یا حسین!

 حسین جان، حسین جان!   ***   راهت ادامه دارد

 نهضت ما حسینیه   ***   رهبر ما خمینیه

:

پرچم، پرچم، پرچم خونین قرآن   ***   در دست مجاهد مردان

تا خون مظلومان به جوش است   ***   آوای عاشورا به گوش است

هر کس که عدالت خواه است   ***   از عدل علی آگاه است

این منطق ثارالله است   ***   باید به هم یاری نمائیم

فتح اسلام در جهاد است   ***   فتح مسلمان در اتحاد است

 :

کار شاه تمام است

خمینی امام است

استقلال و آزادی

جمهوری اسلامی

آخرین کلام است

 

الله اکبر   ***   خمینی رهبر

  تا خون در رگ ماست   ***   خمینی رهبر ماست

 نهضت ما حسینیه   ***   رهبر ما خمینیه

 ما همه سرباز توایم خمینی   ***   گوش به فرمان توایم خمینی

 حزب فقط حزب الله   ***   رهبر فقط روح الله

::

 

به ادامه مطلب مراجعه کنید

ناگفته ها...
ما را در سایت ناگفته ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : رها rahaee بازدید : 819 تاريخ : پنجشنبه 19 بهمن 1391 ساعت: 0:48

سالها بود که ایران در خصم شاهنشاهی می سوخت. کسی جرئت فریاد نداشت خفاشان در شب ها نفیر می زدند انگار ماه بر خورشید پیروز شده بود همه جا شب بود. خفقان وظلم جولان می دادند. دلها یخ زده بود. همه منتظر سفیر سحر بودند همان آقایی که پیام سحر را برای شان به ارمغان می آورد. امام خمینی(ره) درصدد باز گشت به میهن بود او سالها با بر صبر و بردباری با یاد مردم زیسته بود اما حالا می خواست بر گردد با ردایی از آفتاب و با تیغی از ایمان .

پایه های سست حکومت شاه به لرزه درآمد. مردم ناگهان کورسوی امیدی در دل هاشان پدیدار شده بود. باید کاری می کردند. ایران یکپارچه شور بود. مردم با فریاد الله اکبر بذر ترس را در دل شاهنشاهان می افشاندند. دلهای مردم پر بود از حرف های امام، گفته بود می آید. دیگر از سرما خبری نبود انگار بهار برای آمدن عجله داشت در همین احوال، پیام آور بهار آمد. مردم با شور و شعف به استقبال امام رفتند.

امام با هر قدمش، یکی از حاکمان و باعثان حکومت ننگین شاهی را زیر پا له می کرد. خورشید با آسمان آشتی کرد. یخ دل ها آب شده بود. جوی های روان مهربانی و عطوفت جاری شد.

آری در زمستان بهار آمده بود. ...

ناگفته ها...
ما را در سایت ناگفته ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : رها rahaee بازدید : 801 تاريخ : پنجشنبه 19 بهمن 1391 ساعت: 0:16

ای معلمم ای فراتر از کلام تو را سپاس ای والا مقام ای که همچون باران بر کویر خشک دلم باریدی تو را سپاس ای گمنام من تو هر روز از تنور داغ جانت هزاران نان بر سفره های دل ها می بخشی و از علقمه جانت هزاران مشک به خیمه های عطش زده می رسانی.

شغلت مثال انبیاست تو مثال ابراهیم موسی عیسی و محمد و فاطمه ای.آنان که در صحنه های نبرد زندگی همیشه در حال تعلیم بودند. شغل تو با شغل انبیا عجین شده است . تویی که اسمت چهار حرف بیشتر ندارد اما کشیدن هر حرف و صدایش زمانی به وسعت تاریخ نیاز دارد. تو را به وسعت نامت سپاس می گویم.

فرهیخته ای در تجلیل از مقامت می گوید:

معلمی عشق است اگر به عنوان شغل به آن می نگری رهایش کن اما اگر به عنوان عشق به آن می نگری بر تو مبارک است.

عکس با نوشته های زیبا برای روز معلم

ناگفته ها...
ما را در سایت ناگفته ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : رها rahaee بازدید : 753 تاريخ : جمعه 29 دی 1391 ساعت: 22:20

کو دیده ی بارانی کو آن دل قرآنی            کو لهجه ی شیرین آن پیر جمارانی

امام من خوبم دیدگان بارانی ات کجایند؟ آن زمان که به خاطر شهدای عزیز خون گریه کردی جوانان آن زمان ندای تو را با گوش جان شنیدند و لبیک گفتند چرا صدایم نمی کنی؟ چرا با آن صدای شیرین گوشم را نوازش نمی دهی؟ دلم برای صدایت تنگ شده است.

در کدام راه آسمان بجویمت؟ خدا را می شناسی پس دستم را بگیر و در راه خدا شناسی راهنمایم باش تا در کوره راه های زندگی ام راه تو و حرفهایت روشنگر راه زندگانی ام باشد

امام خوبم می خواهم در یک جمله بگویم از صمیم قلبم:

من اسطوره ی محبت را یافتم و همیشه او را تا ابد دوست خواهم داشت...

تصاویری زیبا از امام خمینی (ره)

ناگفته ها...
ما را در سایت ناگفته ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : رها rahaee بازدید : 729 تاريخ : جمعه 29 دی 1391 ساعت: 22:06

آسمان ببار

ببار و دل خسته ام را از خصم و بدی برهان. آسمان ببار تا حس کنم به اندازه. قطره های باران فرصت زندگی کردن دارم. ببار و شقایق ها را برویان تا بدانم تا شقایق هست زندگی باید کرد...

چشمانم را بشوی تا تا در پس پرده های دورویی نمانند تا بدانم چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید...

قطره های باران ترنم زندگی اند زندگی دوباره بدور از خشم و ریا پس ای ابر از دل آسمان فریاد بزن و اشک هایت را بر دل های خسته فرود بیاور تا بدانیم خدا هنوز به فکر بندگانش هست

ای باران بذرهای محبت را در دلم بکار تا بذانم خوبم هر وقت که می باری ببار و نغمه ی زندگی را در گوش گل ها بخوان تا برویند و شاداب باشند بهتر از همیشه...

ببار و پیام آور بهار باش بهاری که در آن آرزوها شکوفا می شوند. عشق می روید سرزندگی آواز سر می دهد که:

                                                              تا شقایق هست زندگی باید کرد...

دانلود مجموعه تصاویر بسیار زیبای زیبا از بارش باران Rain Wallpapers
ناگفته ها...
ما را در سایت ناگفته ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : رها rahaee بازدید : 776 تاريخ : جمعه 29 دی 1391 ساعت: 21:51

باز باران...باز باران

با ترانه،می خورد بربام خانه،

یادم آمد کربلا را، دشت پرشور و بلا را، گردش یک ظهر غمگین،

گرم و خونین،لرزش طفلان نالان، زیر تیغ و نیزه ها را،با صدای گریه های کودکانه،

در این صحرای سوزان، می دود طفلی سه ساله، پر ز ناله،

دلشکسته، پای خسته، باز باران قطره قطره،

می چکد از چوب محمل،

آخ باران،

کی بباری بر تن عطشان یاران، تر کند از آن گلو را،

آخ باران...

آخ باران

منبع : پیام نمای شبکه 2 باشگاه پرواز صفحه 650 تاریخ

گالری عکس محرم

91/8/29

ناگفته ها...
ما را در سایت ناگفته ها دنبال می کنید

برچسب : باران,کربلا, کودکانه, نویسنده : رها rahaee بازدید : 704 تاريخ : دوشنبه 6 آذر 1391 ساعت: 22:50

جوانه های بهمن حکایت از لحطه های سبز فداکاری را میدهند. بهمن آغاز یک خواستن است.روییدن و قدکشیدن ایثارگری ها و شهادت ها قصه ی دیوارهای خفته ای که هرروز نقل می کردند قصه ی لاله های خونینی که در آغوششان شکوفا می شدند.

در آن روزها که فقط ظلم بود وتاریکی لاله های عاشق در آغوش مادرانشان پرپر می شدند. در ان روزها که درهای خانه به روی جنازه های شهدا باز میشد . کم نبودند مادرانی که از درد و عجز و ناله و مویه برای دلبندشان فرزندی که نه ماه تمام او را با شیره ی جان خود پرورانیده بودند. بالای سر فرزندانشان ،پاره های تنشان خون جگر می خوردند وبه جای بلورهای سفید اشک گوی های خون از چشم هاشان پایین می چکید.قاتل آن جوانان کسی نبود جز حکومت غاصب پهلوی جز شاه و دست نشانده هایش ...

سالها گذشت اما چه گذشتنی......

زمزمه هایی به گوش می رسید. از حضور نور مردی که نامش روح الله بود. جوانان خونخواه بودند خونخواه عزیزانشان روح الله حکم جهاد داد خیابان ها پر شده بود از جوانان از کودکان زنان دختران مردان و پسران..صدای هرشب الله اکبر و مرگ بر شاه بر قامت محمدرضا پهلوی لرزه می افکند  . دیگر ماندن را صلاح نمی دانست تصمیم گرفت فرار کند... فرار کرد زمانی که همه بر ضد او بودند.

جوانان با خون خودشان کفن پوش می شدند . مژده ی آمدن امام شوری تازه در زمستان انداخت. مردی قرار بود بیاید.

وزیر شاه فرودگاه ها را بسته بود.همان جوانان با نیروی 1000برابر سد نیروهای بختیار را شکستند .هواپیمای امام بر زمین نشست. ولوله ی شادی همه جا بود.... آری منتقم کرار آمده بود........انقلاب    

ناگفته ها...
ما را در سایت ناگفته ها دنبال می کنید

برچسب : بهمن, امام ,شهدا, نویسنده : رها rahaee بازدید : 932 تاريخ : يکشنبه 12 آذر 1391 ساعت: 19:41

چند وقتی از زلزله مهیب اذربایجان نمی گدرد و انگار عقربه ها را دنبال کرده اند که این چنین جلو می روند و هر ساعت خبر مرگ هموطن عزیزی را می دهند. ای هموطنان در گذشته ، این روز ها پایان ماه مبارک رمضان نزدیک می شود و این عید شادی شیعیان است. اما طلوع بندگی ما با غروب شما اغاز میشود.

هان ای زمین، تو را چه شد که ان چنین غرش کردی دهان باز کردی؟ حرف های نگفته ات ولوله ای در جانمان انداخت. ایران لرزید، اذربایجان لرزید. اشکهایمان را با التماس به درگاه خدا می بریم در شبهای اخر ماه رمضان و می گوییم: ای خدا صبر بده خواهران را صبر زینب که در فراق حسین گفت: در کربلا، چیزی جز زیبایی ندیدم.

آری، زیبایی کربلا را به یاد آورید. سکینه ی کوچک را به یاد آورید. یادتان را بیارایید با صبر زینب ، خاطرات زینب، مصیبت های زینب... هر لحظه در کربلا مانند یکسال می گذشت. هر لحظه خبر مرگ یک عزیز را به زینب می دادند. داغ علی اصغر از همه سخت تر بود. پسر برادرش حسین که در کمال بیرحمی و شقاوت سوی خدا رفت.

ای هموطن ، من همیشه در کنار توام.Amir Pourmand-16-27.jpg

ناگفته ها...
ما را در سایت ناگفته ها دنبال می کنید

برچسب : اذربایجان, صبر , زلزله,کربلا, نویسنده : رها rahaee بازدید : 671 تاريخ : يکشنبه 12 آذر 1391 ساعت: 19:47

روزی روزگاری نوروز بود و ما بودیم و نوروز و آیین های زیبایش. اما حالا نوروز خود را پر کردیم از سرگرمی های دنیایی... نوروز اما، در جبهه ها حال و هوای دیگری داشت. نوروز بود و  هفت سین سیمینوف،سنگر،سرهای خونین، سال های مقدس ، ساعت های نیایش و سفره های عشق...

سفره های دل پلاک های خونین روی سنگر های پاک. سیم خاردار هایی که هر کدام یادگاری از شهیدان دارند.

پوتین های جفت نشده ، پاهایی که هر کدام مانده بودند تا ما بدانیم  صاحبانشان چه جانفشانی هایی کرده اند. آری...

نوروز در جبهه ها بود و ما هم نوروز داریم اما

این کجا و ان کجا؟

 
     

 

ناگفته ها...
ما را در سایت ناگفته ها دنبال می کنید

برچسب : جبهه, خونین, نوروز, نویسنده : رها rahaee بازدید : 610 تاريخ : يکشنبه 12 آذر 1391 ساعت: 20:14

دیروز در درونم ستیز بود،ستیزی میان من ومن...

من می گفتم و او می گفت. با هم برگ های عمرم را ورق زدیم. به جایی رسیدیم که دیگر من معنا نداشت. کسی را یافتم که وجودش پر بود از من. من را دوست داشت به خاطر خودم نه به خاطر..... بگذریم.

حرف هایش در عمق قلبم رسوخ می کرد. شب های زیادی به او خیره شدم. دیدم دارد با خدا حرف می زند،به خاطر من. گریه می کند به خاطر من. خوشبختی ام را از خدا می خواهد، شادی ام را می خواهد...

بند بند انگشتانش را می ستایم و می بوسم و با تمام وجود بر سر قله های عشق می ایستم و می گویم:

مادرم ، دوستت دارم

madar-persianv.jpg

ناگفته ها...
ما را در سایت ناگفته ها دنبال می کنید

برچسب : مادر, من, خدا, نویسنده : رها rahaee بازدید : 739 تاريخ : يکشنبه 12 آذر 1391 ساعت: 19:51

ان شب غار حرا قبل از اینکه تو بیایی،پر بود از فرشته

فرشته ها غار حرا را اذین بستند انهم چه اذینی،اذینی از جنس عشق و جود. غار حرا پر بود از عطر یاس عطر شکوفه های بهاری-سنگ ها در جای خود بند نمی شدند.نزدیک بود کوه فریاد براورد اما،گرمای وجود تو ،کوه را به تعظیم وا داشت. لحظه ها می گذشت تا اینکه...امدی. با قدم های راسخ و استوارت، حرا را شرمنده کردی- دهانه ی غار دروازه ی بهشت بود ان شب. ثانیه ها دقیقه ها ساعت ها بی تاب بودند. اما وقتی امدی، ثانیه ها به ارامی گذشتند انگار، اتفاقی عظیم در شرف وقوع بود.حرا،حرا نبود گلستان بود. شب های دلتنگی حرا به پایان رسیده بود. فرشته ی وحی، تو را نظاره میکرد. با هیه ای از سوی پروردگار امده بود. ان هدیه، کتاب خدا((قرآن)) بود.. ان را در طبقی از نور گذاشت و به تو تقدیم کرد. ان را گرفتی و حرا، فریاد کشید. فریاد شادی- فرشته ی وحی فرمود:بخوان

-نمی توانم

-بخوان ای محمد(ص). ثانیه ها از حرکت ایستادند..خورشید و ماه نظاره گر این اتفاق- روز نمی شد. خورشید،محو اتفاق بود ناگهان ((اقرا باسم ربک الذی خلق)) حرا شکفت. هلهله ی فرشتگان، حرا را پر کرد. حالا تو بودی و عشق حالا تو بودی و خدا... برتو مبارک این اتفاق... برهمگان مبارک این عید

مدینه بود و غوغا بود                                                                                اسیر دیو سرما بود

محمد سر زد از مکه                                                                                 که او خورشید دلها بود

ناگفته ها...
ما را در سایت ناگفته ها دنبال می کنید

برچسب : عید مبعث, فرشتگان , دل نوشته, نویسنده : رها rahaee بازدید : 583 تاريخ : يکشنبه 12 آذر 1391 ساعت: 19:59