باز باران...باز باران
با ترانه،می خورد بربام خانه،
یادم آمد کربلا را، دشت پرشور و بلا را، گردش یک ظهر غمگین،
گرم و خونین،لرزش طفلان نالان، زیر تیغ و نیزه ها را،با صدای گریه های کودکانه،
در این صحرای سوزان، می دود طفلی سه ساله، پر ز ناله،
دلشکسته، پای خسته، باز باران قطره قطره،
می چکد از چوب محمل،
آخ باران،
کی بباری بر تن عطشان یاران، تر کند از آن گلو را،
آخ باران...
آخ باران
منبع : پیام نمای شبکه 2 باشگاه پرواز صفحه 650 تاریخ
91/8/29
ناگفته ها...