کو دیده ی بارانی کو آن دل قرآنی کو لهجه ی شیرین آن پیر جمارانی
امام من خوبم دیدگان بارانی ات کجایند؟ آن زمان که به خاطر شهدای عزیز خون گریه کردی جوانان آن زمان ندای تو را با گوش جان شنیدند و لبیک گفتند چرا صدایم نمی کنی؟ چرا با آن صدای شیرین گوشم را نوازش نمی دهی؟ دلم برای صدایت تنگ شده است.
در کدام راه آسمان بجویمت؟ خدا را می شناسی پس دستم را بگیر و در راه خدا شناسی راهنمایم باش تا در کوره راه های زندگی ام راه تو و حرفهایت روشنگر راه زندگانی ام باشد
امام خوبم می خواهم در یک جمله بگویم از صمیم قلبم:
من اسطوره ی محبت را یافتم و همیشه او را تا ابد دوست خواهم داشت...
برچسب : نویسنده : رها rahaee بازدید : 736